تاریخ انتشار : چهارشنبه 15 دی 1400 - 17:27
244 بازدید
کد خبر : 185134

دلتنگی این ۲ سال امانمان را بریده…

دلتنگی این ۲ سال امانمان را بریده…

ایسنا/کرمانشاه روزهای اول می گفتیم چند روز است می گذرد و تمام می شود و دوباره به روزهای قبل برمی‌گردیم، اما روزها که هیچ، ماه ها و حالا سالها هم دارد می گذرد اما ذره ای از غم روی دلمان کم نشد که نشد… هنوز در شوک خبر صبح جمعه مانده ایم. هنوز هم این روزهای زمستانی که

دلتنگی این 2 سال امانمان را بریده...

ایسنا/کرمانشاه روزهای اول می گفتیم چند روز است می گذرد و تمام می شود و دوباره به روزهای قبل برمی‌گردیم، اما روزها که هیچ، ماه ها و حالا سالها هم دارد می گذرد اما ذره ای از غم روی دلمان کم نشد که نشد…

هنوز در شوک خبر صبح جمعه مانده ایم. هنوز هم این روزهای زمستانی که از راه می رسد سنگینی غمِ روی دلمان امانمان را می برد.

دو سال گذشت، اما هنوز که هنوز است باور نکرده ایم، نمی شود باور کرد سرداری که یک ایران رویش حساب باز می کرد حالا دو سال است ایران را تنها گذاشته. دو سال است رخت سفر بسته و دو سال است که در میان ما نیست.

دلتنگی این دو سال امانمان را بردیده، هنوز هم وقتی نگاه های پرابهت و مردانه‌ات را در عکس ها می بینیم طاقتمان طاق می شود و گریه امانمان نمی دهد…

هنوز هم با دیدن آن نگاه های مهربان و پدرانه اشک در چشمانمان حلقه می زند و شعله‌ غمی عجیب در جانمان زبانه می کشد و تا عمق وجودمان را می سوزاند.

هنوز هم بعد از دو سال خیره خیره و ناباورانه به واژه “شهیدی” که پشت نامت ثبت شده نگاه می کنیم.

از وقتی که رفتی داعش هم دوباره جان گرفته و منطقه ناامن شده، هر روز از گوشه و کنار افعانستان صدای انفجار شنیده می شود و ده ها زن و کودک بی گناه به خاک و خون کشیده می شوند.

اوضاع عراق هم چندان تعریفی نیست و حالا که تو و «ابومهندس» نیستید باز هم ناامنی بر این کشور سایه انداخته.

نمی دانم چه در وجودت داشتی که تا بودی ایران که هیچ، دنیا برایمان امن بود، تا وقتی بودی دغدغه داعش و … نداشتیم، خیالمان راحت بود سردارمان حواسش به همه چیز است.

تا وقتی بودی دشمن هرچه می خواست خط و نشان می کشید عین خیالمان نبود، مطمئن بودیم تا سردارمان هست کسی خیال خام نمی کند و کسی جرات نمی کند دست از پا خطا کند.

تا وقتی که بودی وجودمان با آن خط و نشان کشیدن های مردانه ات برای دشمن هم سرشار از غرور می شد و هم آرام می گرفت.

با خیال راحت زندگیمان را می کردیم و تا چشم های تو بیدار بود با خیال راحت سرمان را روی بالشت می گذاشتیم و چشمانمان را می بستیم.

از وقتی که رفتی، زندگی روی خوشش را از ما گرفته و منطقه پرآشوب تر از همیشه شده، اما حالا هم اگر ایران دراین منطقه پرآشوب و پرخطر امنیت دارد بازهم به برکت خون پاک تو و شهیدانی است که تمام عمرشان را برای امنیت این سرزمین گذاشته اند.

می دانم چشمان همیشه بیدارِ تو همین حالا هم چشم از این آب و خاک برنداشته و حواسش به امنیتی که به قیمت جانت تمام شد، هست.

می دانم “شهید سلیمانی” حالا قدرتمندتر، پرصلابت‌تر و مردانه تر از “سردار سلیمانی” حواسش به این سرزمین هست و حالا هم نمی گذارد کسی خیال خامی به سرش بزند.

می دانم شهید سلیمانی حالا هم با همان یک دست به جا مانده، دست یک ایران را گرفته و نمی گذارد زیربار فشار دشمنان سر خم کند.

می دانم شهید سلیمانی حالا هم حواسش به حریم حرم امامان هست و هیچکس نمی تواند جسارتی کند.

می دانم امنیت امروزمان را هم مدیون توایم سردار، تویی که برای یک ایران هم سرداری و هم سَر دادی.

انتهای پیام

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.